داستان یک مدافع حرم ۳

ساخت وبلاگ
هر وقت تلویزیون اذان پخش می‌کرد، شهید حجت صدای تلویزیون را بلند می‌کرد تا در تمام خانه صدای اذان بپیچد. فرقی هم نداشت اذان به افق کجا باشد. می‌گفت صدای اذان و قرآن را بگذارید در خانه بپیچد آثار زیادی دارد. هم برکت دارد هم موجب خشنودی خدا و محل عبور فرشته‌ها می‌شود. هم باعث می‌شود بلند شوید نمازتان را بخوانید. حداقل یاد خدا و نمازتان می‌افتید. در ضمیر ناخودآگاه و بدنتان تاثیر دارد هر چند خودتان حواستان به اذان نباشد. شیطان و بدی‌ها با صدای اذان از این خانه دور می‌شوند. https://goo.gl/pTxE7k کانال سردار شهید حجت http://telegram.me/joinchat/C_uoXD7j7RAZyxJDNv_Cjg داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 209 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1396 ساعت: 14:04

شهید مدافع حر مرتضی حسین پور شهیدی که هیچ وقت کودکش را بغل نکرد تو زندگیش هرچی داشت  بخشید به  کسایی که نیاز داشتن  ماشینشو فروخت  برا کمک به یه خانواده وتهیه جهیزیه از حقوقش همه رو میبخشید اگر میفهمید کسی از نیروهاش نیاز داره اگر خودش نداشت قرض میکرد و به دیگران کمک میکرد وقتی بهش اعتراض میشد که تو که خودت نداری صبر کن پولی گیرت اومد اونوقت کمک میکنی میگفت شایدبه من قرض بدن ولی به اون نه  کمک که میکرد هیچ وقت انتظار برگشت اون پولو نداشت با اینکه تو سوریه عراق و حتی بین حزب الله همه به خوبی مرتضی رو میشناختن وروی فرمانده جوان ٣٢ ساله حساب ویژه باز میکردن ولی اینجا کسی مرتضی رو نمیشناخت حتی کسی نمیدونست مرتضی فرمانده هست یه لبخند ملایم همیشه رو لباش بود  خستگی ناپذیر تو هرچی که فکرشو میشه کرد از ماموریت که میامد در اوج خستگی حتی یک لحظه رو از خانواده دریغ نمیکرد  مرتضی دلم برات تنگ شده  حیف که خیلی کم پیش ما بود حیف که لیاقتشو نداشتیم بهش گفتم مرتضی بسه دیگه تا کی میخوای بری هر دفعه فقط یه لبحند میزد  گفتم تو یدونه هستیا فکر مادرت رو کن میگفت من نباشم یکی باید باشه که اونجا اون یه نفر هم مادر داره فرقی نمیکنه  ما ساده بودیم آقا مرتضی اونجا همه کاره بود و اونقدر مرد بود که اینجا حتی به یک نفر هم نگفته بود اونجا فرمانده تمام نیروهای حیدریون هست بارها و بارها مجروح شد و جز همسرش و داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 247 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1396 ساعت: 14:04

‍ آدمها مے آیند و مے روند ... نمے مانند‌ بعضے اما  دنیایے  نیستند ... آمده اند ڪہ بروند .... نه... وقتے همہ رفتنے هستند آنها آمده اند ڪہ بمانند ... آمده اند تا بمانند براے ابد ...  در ذهن تاریخ در قلب خاطرات جایی وراے زمین و زمان ... مے مانند و زندگے مے ڪنند ... تا همیشه ... شهید آوینے چہ زیبا گفت: پندار ما این است ڪہ ما مانده‌ایم و شهدا رفته‌اند، اما حقیقت آن است ڪہ زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند. تاریخ تولد:۶۲/۱۰/۲۴ شهید روح‌الله صحرایـے   @jamondegan داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 295 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1396 ساعت: 14:04

پنج خادم شهید مدافع حرم قم  که سالها در حرم کریمه اهل بیت (س) افتخار حضور در حرم مطهر  حضرت معصومه(س) را داشتند  از راست شهید مدافع حرم علی اکبرعربی شهید مدافع حرم محمدعلی قلیزاده شهید مدافع حرم مصطفی نبی‌لو شهید مدافع حرم مهدی ایمانی شهید مدافع حرم حمید مختاربند "مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ ... مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ" https://t.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g شھداے مدافع قم داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 238 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 16:15

‍  بسیجى شهید مدافع حرم حسن قاسمى دانا؛ فتنه ٨٨ خیلى فکرش درگیر بود. چند روزى تهران رفت و برگشت. مرتب اخبار و روزنامه می‌خواند. یک روز در خانه دیدم، میخی روى درب کمدش می‌کوبد. گفتم: "چه کار می‌کنى"؟ در جواب گفت: "بشین نگاه کن". میخ را که کوبید،  لباس پلنگى ت از رگال لباس‌هایش برداشت و به میخ آویزان کرد. پوتین، جوراب و کت‌هایش را هم آماده پایین لباس‌ها گذاشت. وقتى سوال کردم، این کارها برای چیست. در جواب گفت: "آماده آماده‌ام که اگر امام خامنه‌اى حکم دادند براى مقابله لحظه‌اى هم دیر نشود و به موقع برسم". همیشه چشم و گوشش به دهان آقا بود.  @labbaykeyazeinab داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 196 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 16:15

  سجاد شاه سنایی از همرزمان شهید محسن حججی بر اثر اصابت تیر مستقیم آشوب گران در نجف آباد به شهادت رسید. به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق به نقل از تسنیم، پاسدار سجادشاه سنایی طی درگیری های دیشب(دوشنبه) در کهریزسنگ نجف آباد با شلیک مستقیم آشوب گرانبه شهادت رسید.آشوب گران با سوءاستفاده از شرایط به وجود آمده، با اسلحه شکاری اقدام به شلیک به ‌سمت نیروهای انتظامی و امنیتی کردند که منجر به زخمی شدن چند نفر و شهادت شهید شاه سنایی شد.شهید سجاد شاه‌سنایی از پاسداران نیروی هوافضای سپاه پاسداران و از همرزمان شهید حججی بود و در این حادثه بر اثر شلیک مستقیم به شهادت رسید. این شهید 30 ساله  بود و  دو فرزند 2 و 5 ساله پسر از خود به یادگار گذاشت. داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 247 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 16:15

  جوانانی مانند "شهید مهدی عسگری" از دختران کوچک خود می‌گذرند و جسم و جان خود را به قربانگاه می‌کشانند تا سوخته، اسیر و شهید شوند ولی غیرت و مردانگی پایمال لگدهای تکفیر و استکبار نشود به گزارش جام نیوز به نقل از تسنیم، "شهادت فرقی نمی‌کند کجا باشد؛ شاید در تهران یا سوریه"؛ جمله‌‌ای کلیدی و با محتوا از همسر شهید مدافع حرم که تاکنون شنیدم. شهدایی که با تمام آمال و آرزوها دل در گرو عشق به اهل بیت(ع) داشتند تا مسیر کربلایی و عاشورایی اسلام خشکیده نشود. این شهدا به ندای امامی جواب دادند که فرمود "اگر امروز در سوریه و عراق با تکفیری‌ها مبارزه نکنیم باید در همدان و کرمانشاه به مصاف دشمن خونخوار برویم." به همین علت است که جوانانی مانند "شهید مهدی عسگری" جسم و جان خود را به قربانگاه می‌کشانند تا سوخته، اسیر و شهید شوند ولی غیرت و مردانگی پایمال لگدهای تکفیر و استکبار نشود. به‌ سراغ دل‌ سوختگان مکتب زینبی(س) رفته تا لحظه‌ای و گوشه‌ای از مجاهدت‌های مدافعان حرم را در زندگی بیان کنند تا سرمشق و الگویی برای نسل‌های بعد شده و ثبت و ضبط شود. شهید "مهدی عسگری" از شهدای مدافع حرم استان البرز متولد مرداد سال 1358 از روستای آوج شهرستان بوئین زهرا است که در راه دفاع از حریم اهل‌بیت(ع) و حضرت زینب کبری (س) در دومین اعزام خود در ماه رمضان سال 95 در شمال استان حلب روستای معراته به دست تکفیر داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 390 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 16:15

بسم رب الشهداء و الصدیقین "طلایه‌دار ظهورید و چشم منتظران، نشسته است پریشان در انتظار شما؛ (درس نهم)، نابودى صهیونیسم جهانى" [سال ۹۴]، وقتی [در سوریه] تیر به ران پایش اصابت کرد، به سرعت به بالای سر جواد رفتم و جواد در همان حالت که خون از بدنش جاری بود، گفت: "منتظر شهادت من نباش. زیرا باید پاشنه کفشمان را در مسجدالاقصی به زمین بزنیم و در رکاب امام زمان شهید شویم". بارها این جملات را تکرار می‌کرد که، باید به دنبال انجام وظیفه بود و هدف ما "نابودی صهیونیسم جهانی" و "دفاع از اسلام" در هر کجای جغرافیا است.  @labbaykeyazeinab داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 208 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 16:15

بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِوالصِّـدیقیــنزندگینامه شهید  شهید مدافع حرم علیرضاجیلان اهل بروجن که در شب شهادت امام رضا علیه السلام در عملیات آزادسازی بوکمال به مقام رفیع شهادت رسید وی به طور داوطلبانه و بسیجی‌وار مدت زیادی در جهاد فی سبیل الله در سوریه حاضر شد این شهید بزرگوار  چند ماه پیش در سوریه بود که خبر فوت مادرش را شنید و به ایران آمد اما به دلیل نیاز به حضورش در جبهه بعد از ۱۰ روز با پدر، همسر و تنها فرزندش وداع کرده و به یاری هم‌رزمانشان شتافت...علیرضا جیلان بروجنی در هشتمین اعزام خود حسینی شد و به عموی شهیدش (علیرضا جیلان) که دقیقا هم نام خودش بود (اسم عموی شهید را بر ایشان گذاشته بودند) و 30 سال پیش در دفاع مقدس در خوزستان آسمانی شده بود پیوست.  @Agamahmoodreza داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 213 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 16:15

همسر بزرگوار سردار شهید حاج سید حمید تقوی فر :  حاج حمید نقشه ترور صدام را کشیده بود در آن ترور فرزند صدام ۱۳ تیر خورد. آن زمان در اهواز بودیم، چند روز بعد از این ترور نافرجام حاج حمید در پذیرایی نشسته و تلویزیون نگاه می‌کرد که از شدت خستگی خوابش برد. ساعت حدود ۱۲ شب نارنجکی داخل پذیرایی خانه انداختند. همراه با دخترهایم در اتاق خواب بودیم. با شنیدن صدای مهیب از اتاق خارج شدیم و او هم به سمت هال دوید. در آن حادثه پتو سوخت ولی حاج حمید صدمه‌ای ندید. تکه‌های نارنجک به سقف و دیوار اتاق‌ها پخش شده بود. همسایه‌ سپاهی‌مان حادثه را به حفاظت سپاه اطلاع داد. حفاظت احتمال می‌داد که بخاطر ترور صدام که نقشه حاج حمید بود این ترور از طرف منافقین یا نفوذی‌ها انجام شده است. چند روز بعد متوجه شدیم در چند نقطه شهر این اتفاق تکرار شده است. آن زمان این مسئله رسانه‌ای نشد. فردای آن روز هوا بسیار سرد بود. از طرف حفاظت سپاه هم یک سرباز را برای نگهبانی به درب منزلمان فرستادند. حاج حمید گفت “نیازی به نگهبانی نیست. برو.” آن سرباز رفت و مجدد سرباز دیگری آمد. حاج حمید با دیدن سرباز عصبانی شد و گفت “در این هوای سرد نیازی به نگهبانی نیست!اتفاقی نمی‌افتد. بروید.” با سپاه هم تماس گرفت که سربازی نفرستند. پس از ترور نافرجام حاج حمید برخی از اقوام تماس گرفتند و خبر دادند که صدام برای سر حاج حمید جایزه گذاشته است. ا داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 207 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 16:15

«‌‌‌بسم رب الشهداء و الصدیقین» مقام معظم رهبری: باید یاد حقیقت و خاطره‌ی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.حندراتقربانگاه عاشقانشهید سید محمد حسین زاده خدایا.....!!!!! غیر از تو که میداند، دست سر نوشت چه ها میکند؟  ما چه میدانستیم چه آینده ای در انتظار ماست؟  چه میدانستیم، روزی ارتش سرخ شوروی به کشور  افغانستان، یعنی کشور ما لشکر کشی میکند. و باعث میشود عده ای از افغانستانی ها که بیشتر شان شیعه  بودند برای حفظ دین وناموس شان به کشوری دیگر هجرت کنند.  آنان نمیدانستند که با این هجرت چه آینده ای برای خود رقم میزنند؟! ودست سرنوشت بنا به تفکرشان، که ایران کشوری هم مذهب و هم زبانشان هست، آنهارا به سوی خود میکشاند. در ایران! شاید روزگاری است که افغانستانی ها زخم دیده اند، وخون دل خورده اند! و شاید هویتشان را با بی هویتی به رخشان کشیدند! اما... چرخ فلک روی دیگرش را به آنها نشان داد، و اینبار همان بی نشانها،  شدند یادگار بانوی بی نشان، بی بی دو عالم حضرت زهرا (سلام الله علیها) سختی هجرت با آنها چه کرد؟؟؟  خداوند چگونه اجر وپاداش این هجرت را به آنها میدهد؟ وچه جایگاه والایی را برای آنها رقم میزند؟ چه جایگاهی والاتر از این که به تو گویند: مدافع حرم و یا مدافع حریم اهل بیت(علیهم السلام) بر خود به بال ای پدر افغان، مرد افغان وجوان افغان....  که امروز جوانان و دوستداران ایرا داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 221 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 16:15

وصیت شهید مدافع حرم: فرزندان من را ولایتمدار و پیرو رهبری تربیت کنید دفعه آخری که رفت همه چیز فرق میکرد بی‌تابی‌های فاطمه و مهدی لحظه خداحافظی با پدر قابل تحمل نبود. او رفت و من را با دو فرزند کوچک تنها گذاشت. دنیا محل سختی و امتحان دائم است. سرویس جهاد و مقاومت مشرق - « آیا در زمان حیات شهید خود به این نکته توجه داشتید که آنها از اولیاء الهی به شمار می‌روند؟ شهیدی که در سوریه، عراق و در هر مکان و زمانی، شهید شده باشد همانند این است که جلوی در حرم امام حسین (علیه السلام) شهید شده است؛ چراکه اگر این شهیدان نبودند، اثری از حرم اهل بیت(ع) نبود.» این سخنان نقل قولی است از فرمایشات حضرت آیت الله خامنه‌ای است در جمع خانواده‌های شهدای مدافع حرم که به تنهایی گویای منزلتی است که می‌توان برای این شهدا تصور کرد. امروز پای صحبت های همسر شهید برای مخاطبان مشرق نشسته ایم. و ایشان گذری کوتاه از زندگی شان برای ما داشته اند. همسر شهید روایت می‌کند: من و علی قبل از ازدواج هیچ گونه آشنایی با هم نداشتیم و جالب است که واسطه وصلت بین ما هم شهدا شدند. همسرم قبل از ازدواج با بخش فرهنگی بنیاد شهید همکاری می‌کرد و از طریق کارمند بنیاد به خانواده ما معرفی شد. وقتی که به خواستگاری آمدند، همان ایام مادرم در خواب دیده بود سه کبوتر روی پشت بام خانه نشسته‌اند. مادر خواب را این طور تعبیر کرده بود که علی‌آقا به داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 243 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 16:15

شهادت همین است دیگر... به ناگه پنجره‌ای بازمی‌شودبه ‌سمت بهشت مهم تویی!!  که ‌چقدر  ازدلبستگی‌های این ‌طرف پنجره دل ‌کنده باشی شهیدمدافع حرم مجید محمدی شوشتر  @jamondegan ┄ داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 224 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 16:15

روز اولی که به خواستگاری ام آمدند، بعداز آنکه شرط اصلی اش که ادامه دادن به دفاع از حریم عمه جان زینب س و اهل بیت ع بود،با صراحت کامل گفتند: من سخنم را در یک کلام کوتاه میکنم. همسری میخواهم که برایم مثل یک همسنگر باشد.همسنگردر زندگی... همسنگر در جبهه ی دنیا... در تمام مراحل زندگی در کنارم باشد، علاوه بر اینکه مخالف و مانع رفتن من نشود،بلکه در این راه،مرا یاری دهد.پشتیبانم باشد تا بتوانیم زندگی ای  خدایی در پیش بگیریم. نمیدانستم نام من را در داخل گوشی خود چه ذخیره بود... یک روز، در داخل گوشی اش دیدم که نام مرا همسنگرم ذخیره کرده است. خیلی خوشم اومد. کلمه ی زیبایی بود... همسنگر... پرمعنا بود.. خیلی زیاد... شایداگر خانم دیگری بود از این کار خوشش نمیاد،یا اینکه ناراحت میشد،اما برای من واقعا جالب بود. و عشقش درقبلم بیشتر میشد. تا اینکه در اولین و آخرین سفر زندگی امان،که سفربه سرزمین عشق(کربلای معلی)بود در راه رفتن به کاظمین در داخل اتوبوس بودیم که دیدم گوشی اش را از داخل جیبش در آورد. چند ثانیه ای با گوشی کلنجار شد. سپس گوشی را جلوی چشمانم آورد. نگاهم میکرد. لبخند بر لبانش نقش بسته بود. به صفحه ی گوشی نگاه انداختم.  نوشته بود  همسفرم نگاهش کردم. خندید و گفت:از حالا به بعد،همسفرم هستی... همسفر در سفر زندگی... همسفر تا بهشت... خوشحالم که از همسنگری با او، در این دنیا،به همسفری با او، تا داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 226 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:02

این «شهدا» اول مراقبت از دلشون کردن، بعد «مدافع حرم» شدند.

 از «حرم خدا» خوب دفاع کردند که بهشون لیاقت دفاع از «حرم حضرت زینب» رو دادند

شهید مدافع حرم مهدى ایمانى

 @labbaykeyazeinab

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 212 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:02

عاشقے بار ڪمے نیست، ڪمر مے شڪند... وصف آن بیشتر از عمر، زمان مے خواهد... به فـــــدای آن بازوبند خونینیا زینبت... لبیک یا زینب گروه فرهنگی سرداران بی مرز @Sardaranebimarz داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 211 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:02

  به قلم دوست و همرزم شهید صفر جان هیچکس نتونست تو رو بشناسه  کی میدونست تو اهل روزه مستحبی هستی اونم با اون ادبیات  لاتی خودت  کاش بودی الان یه بار دیگه پشت بیسیم صدام میکردی  کاش تهدیدم میکردی که اگه شاورما ندم انبارمو خالی میکنی  ای کاش..........‌  ای کاش ....... حداقل یه بار بیا از حالت بهم بگو  بگو چی دیدی لحظه آخر که اونطوری بی بی رو صدا میزدی  نعره های یا زینب اونشبت از خاطره کسی نمیره  بابا درست بد شدم اما یه بارم شده بیا تو خوابم یه کلام بگو فقط جاماندم فاطمیون شهید صفر سیفی https://t.me/aboualimedia/234 داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 224 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:02

در اردوی جهادی جنوب کرمان بودیم، سعید برای یک خانواده چاه حفر می‌کرد که پدرشان فوت کرده بود و چند بچه یتیم داشتند. یک پسر داشتند که حدوداً یازده، دوازده ساله بود. چنان محبت سعید در دل این بچه‌های یتیم نشسته بود که وقت خداحافظی پشت سر سعید گریه می‌کردند. در طول سال با آن پسر نوجوان ارتباط تلفنی داشت. برای او کتاب و حتی فکر کنم کمک‌های مالی می‌فرستاد. البته کسی زیاد از این کارهای او سر در نمی‌آورد. اگر کار خیری می‌کرد سعی می‌کرد پنهانی باشد.  عکس نوشت: شهید مدافع حرم سعید کمالى کفراتى، اردوی جهادى، اسفند ٩١، روستای عبدل آباد از توابع جیرفت استان کرمان در اردوى جهادى، دوستان تمثالی از یک شهید را بر روی سینه خود نصب می‌کردند تا علاوه بر زنده نگه‌داشتن یاد شهدا، حس کنجکاوی اهالی روستا بالاخص کودکان و نوجوانان نیز تحریک شود.  @labbaykeyazeinab داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 201 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:02


شهدای">شهدای فتنه ۸۸ از مظلومترین شهدای انقلاب هستند.

شهید سید علیرضا ستاری شهیدی که با میله آهنی سه جای جمجمه اش را شکافتند.

@molazemanHaram69

لعنت خدا بر فتنه گران

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 235 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:02

سروده شهید مدافع حرم مهدی موحدنیا برای رهبر انقلاب

رفیق شهیدم

تقدیم به امام خامنه‌ای

@jamondegan


داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 250 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:02